ستاره امید

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

شب هایی ڪہ ماه رادر آسمان می بینمفڪر میڪنم تویی ڪہ پنهانڪی نڪَاهم میڪنی میبینی ماه من شب هاےبی تو بودن چڪَونہ میڪَذردودلتنگےهاےشبانه ام جور دیڪَریست وخیم تر و بدتر و دشوارترمثل قفسےست ڪہ میلہ هایشهر ثانیہنزدیڪ و نزدیڪ ونزدیڪتر میشوندامشب لباسِ خاطراتمان را به تن میکنم تا انتقامِ خوابهای نیمه کاره ام رااز دامنِ شعرت بگیرمآغوش باز کناین جامه ی عشقفقط برازنده ی قامتِ توست؏ِـشق اتفاقیست کهدر یک نگاه می افتد و منبی خبر افتادمدر عُمق چشمانتکه بی وصف شدنی ترینجای دنیاست ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 95 تاريخ : شنبه 27 آبان 1402 ساعت: 22:52

می نویسم امشب تمام تورا واژه ها همدیگر را در آغوش کشیدند از بی تابی من ستاره ها می رقصند آسمان جشن گرفته مرا آرام نمی کند این بزم همه ی کهکشان فهمید چقدر آغوشت را کم دارم تو هم امشب مرا در خوابت تعبیر کن شاید آرام بگیرمخوب کن حالِ شبهایم را یک شب بخیر خشک و خالی از تو می تواند کاری با من کندکه احساس کنم امشبخوشبخت ترین آدمِ روی زمینمهر شب خيال ميكنم دارمَت كنارِ خودم برايت چاى ميريزم وشروع ميكنم از روزمرگى هايم سخن گفتنهر روزچشم باز ميكنمچاىِ يخ كرده ات را سر ميكشمو با نداشتنت خيلى منطقى كنار مى آيماين زندگىِ منِ بعد از توستمن نگاهت ڪردمهمه چیز از یک دوستت دارم بی صدا آغاز شد و من تو را نگاه به نگاههر روز چه عاشقانه فریاد می زنمحتی با اینڪه صدایم راڪسی جُز چشمهایت نمی شنودمن برای ماندن آمده ام برای داشتنتاز تمامِ جهان گذشته اممرا بخواهمرا بخوانو عاشقانه تکرار کنکه پای به زنجیرم و دل در بند من به تو پناه آورده امبه اُمیدِ تو زنده مانده ام این یعنی عشقیعنی که تو نیمه ی جانِ منی نقشه جغرافیا را قبول ندارم هرجا که تورفته ای دورترین نقطه ی دنیاست ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 125 تاريخ : شنبه 27 آبان 1402 ساعت: 22:52

من از پاییزتمام تو را خواستمبا غروب عاشقانه اےبه صرف نوشیدن قهوه ےچشمانتڪَرمیِ خیال آغوشت یڪ نفسِ عمیقاز هواے بودنتو شنیدن تا ابد ماندن از زبانتامشب با عشقی جانانهبے تاب ڪن قلبِ مرادستهایم را به عشق زنجیر و مرادرخودت پیوند ابدے بزنبگذار گیلاس گیلاس حضورت راسربڪشمو بر اندامِ صدفے ات حلقه بزنمتو خوش بو ترین شکلات داغ دنیا رو لای موهات داری و من مطمئنم که خدا موقع افریدن تو به فرشته هاش گفته که برای ساختن تو از خاک مزرعه های افتاب گردون براش بیارن درسته من بازی با کلماتو بلدم ولی هیچوقت نتونستم کلمه ایو پیدا کنم که درخور احساسم بهت باشه و نمی دونم چرا همیشه خراب کردم اما باور کن من برای تو سعی کردم که بهترین خودم باشم من نمی دونم تو چی هستی کی هستی که حتی وقتی چشمامو میبندم خواب تو رو میبینم فرقی نمیکنه چه رویایی باشه اگه من گیاه باشم تو ریشه هامی اگه به بچگیام برگردم معلم کلاس اولمی شکارچیا دنبالم کنن لونهِ ی منی میبینی چشم من جایی و نمیبینه مگه اینکه تو از قبل اونجا باشی محبوب من شما گرد امده ی تموم نقاطِ امن جهان کوچیک من هستیخیلی وقت هاست که دلم می خواهد دوستت داشته باشم اما نیستیبعد می روم پاییز را دوست می دارم.در آن قدم می زنم با تو حرف می زنمبرگ های ریخته اش را لگد می کنم و فردا نگاهشان می کنم، می بینم که خشک تر شده اند و بهتر لگد می شوند و صدای قدم زدن و حرف با تو زدن بیشتر شنیده می شود خیلی وقت ها هست که زمستان را یخ می کنمتابستان آب می شوم و بهار بهار را دق می کنمخیلی وقت ها هست که دوستت دارمدلم می خواهد با تو حرف بزنممن تورو واسه زندگی نمیخوامزندگی رو بخاطر تو میخوام دلبر ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 154 تاريخ : شنبه 27 آبان 1402 ساعت: 22:52

نگاهتصدایِ قشنگی داردبدون کلامیجویایِ حالت می شومبدون کلامی دوستت دارم را می گویم بدون کلامی آرامش و اطمینان را به قلبت بر می گردانمنگاهت صدایِ قشنگی دارنددُرست مانندِ نگاهِ توو آغوشت آتشـڪَاهِ نفـس هاے من اسـت وقتی کـه در میانِ هر دم و بازدم ناقوسِ قلبم را به صدا در می آورد و وردِ ضربانم را در معبدی به قدمتِ لبهایت سرخ تر به بوسه ها پیوند می زندڪَاهے سر بزن بہ حوالیِ رویاهایممثلا بیا ویواشڪے تنهایی ام را ببوسیا غافل ڪَیرانہ دلتنڪَی ام را در آغوش بڪَیر بڪَذار ڪَرم شود خیالماگر ماه عطری داشتقطعا بوی تو را می داداگر شب رنگی بود حتما به سلیقه تو لباس می پوشیداگر چشمکِ ستاره ها صدا داشت شڪ ندارم تو جایشان حرف می زدیمن ڪه به آسمان نرفته امنمی دانمدر تو امّا پرواز ڪرده امماه و شب و ستاره خودت هستیهواےتو ڪـردمڪـه در بی حوالیِ دقیقه هاے اڪـنون در خودِ تنهایم پرسه می زنم ڪاشسایه اے ازنڪَـاهِ دیروزهاے دورت از خیالِ به بُهت نشسته ام بڪَـذرد ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1402 ساعت: 15:37

????قیصر امین پور????خوبِ من حیف است حال خوبمان را بد کنیم راه رود جاری احساسمان را سد کنیمعشق در هر حالتی خوب است خوبِ خوبِ خوب پس نباید با اگر یا شاید آن را بد کنیمدل به دریا می زنم من دل به دریا می زنی تا توکّل بر هر آنچه پیش می آید کنیمجای حسرت خوردن و ماندن بیا راهی شویم پایمان را نذر راه و قسمتِ مقصد کنیممی توانی می توانم می شود نه شک نکن باورم کن تا نباید را فقط باید کنیمزندگی جاریست بسم الله از آغاز راه نقطه های مشترک را می شود ممتد کنیمآخرش روزی بهار خنده هامان می رسدپس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم????کسی نبود که فالِ قهوه ی مرا بگیردو نداند که تو محبوبِ منیکسی نبود که در دستم کف بینی کندو حروفِ چهارگانه ی نامت را کشف نکندهر چیزی را می توان تکذیب کردجز رایحه ی زنی که دوست'>دوست می داریمهمه چیز را می توان پنهان داشتجز گام هایِ زنی که در درونِ ما می پویدنزار قبانی ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1402 ساعت: 15:37

zwj;بیا شاعرانہ عاشقے ڪنیم شعـر از مننڪَاه از توواژه از منعشق از توردیف این همہ احساس با منهواے ناب ِ ڪَل بوتہ هاے یاس باتوراستے هرڪجا ڪم آوردےصدایم ڪن این عطر باران واے باتوکنارم نیستی نه ک دلتنگ نباشم نه اما تو را نزدیک مے خواهم به من مثلِ لباسِ تنگ چسبیده به تن مثلِ جریانِ خون در رگ مثلِ نفسِ گرم بر لب مثلِ قلبِ تپنده در بدن آرے من تو را آغوش در آغوش جان بر جان نفس نفس نزدیک مے خواهمتنفسم بند می آید امشبحوصله ے صبرم سر آمدە استشب هاے زیادے به امیددوستت دارم هایت تا صبح نخوابیدم حواست باشدصدایتنبض نفسم شدە استجمعه هایِ بی تو صندلیِ داغِ همیشگیپنجره یِ سردِ انتظار چشم به کوچه یِ باران خورده دست هایِ سردِ گره شده به هم و آغوشی گرم برای استقبالِ آمدنت تا همیشه باز عطرِ تو در همین حوالی ست تو می آئی ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1402 ساعت: 15:09

چقدر من دیدنت را دوست دارم در خوابدر غروبدر همیشه یِ هر جاهرجایی که بِتوان تو را دیدصدا کردو از انعکاس نامتکیف کردچقدر مندیدن تو را دوست دارمباز منم و شبهایی به رنگ پاییزو یک پنجره رو به دلتنگیبا دو فنجان چای روی میز منم و جرعه جرعه شعر فروغو بغضی که رسوب کرده در گلوو خیالی از خالی لبریزدست هایی منجمد از تنهاییبا نگاهی که چسبیده به صندلی خالی آن سر میزمنم و باز پر حرفی سکوتسری که نشسته بر شانه تنهایی و دو فنجان چای سرد روی میزباز من و این دل همیشه تنگو دلتنگی های شبهای پاییز ????شب بخیر ای ردپای گمشده در صض هاسایه ی رویای عشق افتاده بر محراب هاشب بخیر ای آخرین خُنیاگر تصنیف شبخنده هایت برده طاقت از دل بی تاب هاشب بخیر ای تابش لبخند جان افزای عشقغمزه ی نازت گره خورده به اسطرلاب هاشب خوش ای شیرین ترین پرواز صفر عاشقیدر سماع واژه ها با زخمه ی مضراب هاای صدای رهگذر در انتظار پنجرهای طلوع شعر من در خنده ی مهتاب هادلخوشی هایم شده ، دیدار قاب عکس توشب بخیر ای شهرزاد قصه گوی خواب هاعطر تو پیچیده در تنهایی یاس خیالشب بخیر آبی ترین نیلوفر تالابه ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 65 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1402 ساعت: 15:09